امير علي مردانيامير علي مرداني، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

باهوشم

جشن دندانی امیر علی 2 ساله

سلام عزیزه مامان . فدای این پسرم بشم من .دیروز وقتی داشتم دندانهایت را تمیز می کردم .دیدم دندان کرسی دوم سمت چپ پایینت نصفه در امده و سمت راست هم سفید باد کرده .الهی من واست بمیرم . آخرین دندانی که در اوردی در تاریخ ٤/٧/٨٩ کرسی اول چپ و راست دندان بالایی ات بود .و تا به امروز از دندان خبری نبود . اینها را که در اوری می ماند دو تا بالایی ها کرسی دوم بالا . خلاصه بابا گفت ببریمش گردش .اول رفتیم تیرازه و شام در بوف خوردیم .بعد پارک در چمنها کله ملق می زدی .البته نه خوب .و بابابا صاقد بازی کردی . بعد هم به جاده امام زاده داوود و برات بلال خریدیم .البته تو سیر بودی و زیاد نخوردی . عکسهاشم بعدا واست می زارم . مبارک باش...
22 تير 1390

نماز خواندن امیر علی و تقلید از بابا صاقد

در نماز خواندن کلی پیشرفت کردی و اقامه هم می گی .و این بابا صاقد رو کلی اذیت می کنی و همش دنبالشی و از بابا تقلید می کنی .کلی من می خندم از دست شما . امروز کنترل تلویزیون رو قایم کرده بودی تا بابا باغ وحشت رو خاموش نکنه .حکایتی داریم از دست تو و بابات .بابا هم که حساس ..... قبول باشه مامانی من . بابا صاقد اصلا نمی فهمه از دست تو چه نمازی می خونه .اینقدر اذیتش نکن مامان جون........ ...
20 تير 1390

www.fillkopouli.niniweblog.com/

این اسم وبلاگ دانیال هستش که تازه به روز شده .این مامان خوبش دوست من و امیر علی هستند .و به خوبی خاطراتته دانیال را به روز و به زیبایی داره واسه دانیال جون می نویسه تا بزرگ بشه ببینه چه روزهایی رو داشته . این وبلاگ رو به همه دوستانه امیر علی و دوستهای خوبم معرفی می کنم تا اگه دوست داشتین به دانیال ما هم سر بزنید . ممنونیم . دانیال زرنگ مامان بابا   ...
20 تير 1390

عروسی حسین

سلام پسرم الان چند روزه که به کوهسار میریم و شبها خسته بر می گردیم .اخه عروسی خسین و مرضیه است .از خریدهاش تا عروسی مامان همراهش بوده .و واقعا دیگه خسته شده .تو هم سرما خورده بودی اما خدا را شکر بهتر شدی هر روز دو جور سوپ می پزم و با دواهات با یخچال ماشین همراه خودم همه جا می برم .هم به تو هم به عروسی می رسیدم هر دو کار هم به خوبی انجام دادم .اما خیلی خسته شدم . تو هم ماشااله واسه خودت مردی شدی عزیزم .اصلا با مامان کاری نداشتی حتی در قسمت زنانه اصلا نماندی همه اش با بابا صاقد و بابایی بودی .فقط واسه خوردن شربتهات و سوپهات می دیدمت .چه زود مرد شدی و مامان را تنها گذاشتی .حسودیم می شه به بابا همه جا با بابا صاقدی و نمی خوای قاطی خانمها با...
20 تير 1390

برای خاله های مهربون

سلام به همه خاله های خوب امیرعلی تازگی کتابی رو شروع به خوندن کردم که خیلی واسم جالب اومد خواستم به شما هم معرفی کنم تا اگه تونستید حتما بخوانیدش .بسیار جاب و اموزنده است برای خانمها . دیدن کتاب دست مادرها برای فرزندان بسبار اموزنده هست و در رشد فرهنگ و شخصیتشان بسیار موثر . نام کتاب :راز گمشده -ناز و ابراز در خانواده نویسنده : عبدالمجید دشتی براز جانی چاپ سوم  می باشد. یک قسمتش را برایتان می نویسم شاید دوست داشته باشید . مشکل اساسی تنها از بی ابرازی مردان نیست بلکه از زیاده خواهی زنان می باشد .زن نباید همه چیز خود را شوهر خود بداند تا انجا که بی ابرازی مرد خود فلج شود .زن باید با شخصیت باشد و خود را باور...
16 تير 1390

خانه خاله گیتا

دیروز از صبح برای نهار و شام به خانه خاله گیتا رفتیم صبح ساعت ١١ به زور بیدارت کردم و رفتیم تو و دانیال هر دو کنار هم با مهربونی بازی می کردین و به هم کار نداشتید .شب هم عمو دامون و بابا امدند و تا ١٢ انجا بودیم .البته از صبح در خانه خاله سرفه می کردی شب بردیمت دکتر .به اقا دکتر می گفتی عمو دامون کجاست ؟ بریم پیشه خاله گیتا . دکتر معاینه ات کرد و گفت که سرما گرما شدی و چیزی نیست شربت سرما خوردگی داد و گفت کمی چرک داره گلوت .مادرت بمیره .زود خوب شو مادر جون . داروهاتو به موقع میدم .فیرینی و هندوانه واسه اینکه تب نکنی و سوپ مرغ به دلیل اینکه اب زیاد از بدن دفع می کنه را به زور بلا بهت می دم تا زودتر خوب بشی مادر با بخور اب سرد .زود خو...
15 تير 1390

نگرانی مامان واسه تو

یک نگرانی من نسبت به تو دارم که از شدت نگرانی مشاوره تلفنی گرفتم و اینها رو به من گفتند . تو برای گرفتن هر چیزی از یه بچه دیگه زود گریه می کنی و پیشه من می یای و به من با گریه می گی من اصلا دوست ندارم اینطوری و زنگ زدم و مشاوره گرفتم .اما نمی دونم دوروست می شی یا نه ؟ اول اینکه در مقابله دیگران از تو دفاع نکنم و بگذارم خودت این مشکل رو حل کنی . به گریه هات اهمیت ندم و محلت ندم تا خودت ساکت بشی . بگذارم با کودکان دیگه تنها باشی و دخالت به بازیهات نداشته باشم و از دور مراقبت باشم . اجازه بدم خودت حق خودت رو از دیگران بگیری تا یک مرد با اعتماد به نفس و قوی بشی . مردها معمولا با خاطره مرد بودنشان همیشه بی دلیل اعتماد ب...
13 تير 1390

مامان واست یه حرف داره

پسره مامانی من سلام . در یک مقاله می خوندم که نوشته بود : خوردن و خوابیدن و کار کردن جزیی از روندهای روزمره زندگی برای بقای انسان در شرایط حال هستند .اما سفر و با هم بودن یک فرصت که شاید هرگز تکرار نشن .و خاطراتش چه خوب و چه بد به دفتر خاطرات ذهن انسان بر می گردد که یا برایت باقی می ماند یا برای دیگران جزیی از خاطراتشان می شود . در ادامه نوشته بود : از سفرهایتان کمال لذت و استفاده را ببرید که شاید در این ماراتونه زندگی هرگز تکرار نشود . تا زنده هستید قدر یکدیگر را بدانید و به خاطره بی ارزشها خاطرات و امروز و فردای خود را تاریک نکنید . چه فایده داره فردا سره خاکه هم بریم و گریه بکنیم .امروز با هم باشیم و با هم بخ...
13 تير 1390

تبریک به عمو مهرداد بابای روزین

امیر علی جون .عمو مهرداد در کارش بسیار موفق شده و این عکسها مربوط به سریال ناسپاس هست که به زودی از تلویزیون پخش خواهد شد . امیر علی به خاطره موفقیتهایت به شما تبریک می گوید .     موفق باشی . عمو مهرداد در سریال نامدار به زودی پخش خواهد شد . موفق باشین عمو مهرداد . ...
5 تير 1390

گردش شنبه جای جمعه (تیرازه گردی )

سلام پسره مامانی من . می خوام از ٥ شنبه برات بگم .من و با تصمیم گرفتیم فقط در وبلاگت از روزهای خوب برایت بنویسیم تا مشکلات و ناراهتیهای ما تو را ناراحت نکنند.برای همین هم سعی می کنیم فقط از خاطرات خوب و خوش برایت بنویسیم . از روزی که از خانه خاله سحر امدیم با آن غذاهای خوشمزه گیلانی که کلی پر خوری کردیم .چشمت روزه بد نبینه که مامان ندا کله بدنش کهیر زد و خارش شدید گرفت .و جات خالی ٢ تا هم آمپول نوشه جان کرد . خلاصه ٥ شنبه خانه مامان زری بودیم و البته خاله غزاله هم آنجا بود. و اما شنبه : بابا صاقد خواست تا جمعه را جبران کند برای همین زود آمد و گفت حاظر شین بریم شام تیرازه و بگردیم. خلاصه ما ٣ تایی رفتیم تیرازه و کلی بهمون خوش گذشت و...
5 تير 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باهوشم می باشد